کد مطلب:28028 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

ترور سعد بن عُباده












947. أنساب الأشراف - به نقل از ابن جَعدَبَه، از صالح بن كیسان و ابو مِخْنَف و غیر آن دو، از كلبی -:سعد بن عُباده با ابو بكر بیعت نكرد و به سوی شام بیرون رفت. پس عمر، مردی را فرستاد و به او گفت: وی را به بیعت فرا خوان و برایش چاره ای بیندیش و اگر خودداری ورزید، برضدّ او از خدا یاری بجوی.

آن مرد به شام آمد و سعد را در بوستانی در [ منطقه] حوران دید و او را به بیعت فرا خواند. سعد گفت: «هرگز با یك قریشی بیعت نمی كنم».

گفت: پس با تو می جنگم.

گفت: «حتّی اگر با من بجنگی».

گفت: آیا تو از آنچه امّت در آن داخل شده اند، خارج می مانی؟

گفت: «از بیعت، خارج می مانم». پس، او را با تیر زد و كشت.

نقل [ دیگری] است كه او در حمّام، تیر خورد.

و نیز گفته شده كه او به قضای حاجت نشسته بود كه جنّیان، او را با تیری كشتند و یكی از آنان سرود:


سَرور خزرج، سعد بن عباده را كشتیم.

دو تیر به سویش انداختیم و قلبش هدف قرار گرفت.[1].


948. أنساب الأشراف - در احوال سعد بن عباده -:او نقیب (سرپرست قوم )، سَرور و بخشنده بود و در حوران، در حالی كه یك سال از خلافت عمر گذشته بود، به مرگ ناگهانی در گذشت.

و گفته می شود كه او از بیعت با ابو بكر سر باز زد. [ عمر]، مردی را به سوی او فرستاد تا از وی كه در حورانِ شام بود، بیعت بگیرد. او خودداری ورزید و آن مرد هم او را با تیر زد و كشت. درباره همین حادثه، شعری را به جنّیان بسته اند كه:

سَرور خزرج، سعد بن عباده را كشتیم.

دو تیر به سویش انداختیم و قلبش هدف قرار گرفت.[2].

949. مُروُج الذَّهَب: سعد بن عباده خارج شد و بیعت نكرد. او به سوی شام رفت و در همان جا در سال پانزدهم كشته شد و این كتاب ما، جای گزارش قتل او نیست.[3].

950. العِقد الفرید - به نقل از ابو منذر هشام بن محمّد كلبی -:عمر، مردی را به سوی شام فرستاد و گفت: او (سعد ) را به بیعت فرا بخوان و هر گونه كه می توانی، او را به این امر، وادار كن و اگر خودداری ورزید، بر ضدّ او از خدا یاری بجوی. آن مرد به شام آمد و او را در بوستانی در [ منطقه] حوران دید و او را به بیعت فرا خواند. او گفت: «هرگز با یك قریشی بیعت نمی كنم».

گفت: پس با تو می جنگم. گفت: «حتّی اگر با من بجنگی».

گفت: آیا از آنچه امّت در آن داخل شدند، خارج می مانی؟

گفت: «از بیعت، خارج می مانم». پس، او را با تیر زد و كشت.

میمون بن مهران، از پدرش نقل می كند كه سعد بن عباده، در حمّامی در شام، تیر خورد و كشته شد.[4].

951. الاحتجاج - به نقل از محمّد بن عبد اللَّه شیبانی -:سبب درگذشتش این بود كه شب هنگام، تیری به او اصابت كرد و او را كشت. گفتند كه جنّیان به او تیراندازی كرده اند و نیز گفته شد كه محمّد بن سلمه انصاری، این كار را در مقابل مقدار معیّنی پول به عهده گرفت. همچنین نقل شده كه مغیرة بن شعبه عهده دار آن شد و [ در نقل دیگر،] خالد بن ولید گفته شده است.[5].

952. شرح نهج البلاغة - درباره سعد بن عباده -:هنگامی كه با ابو بكر بیعت شد، او بیعت نكرد و به [ منطقه ]حوران رفت و در آن جا در گذشت. گفته شده است كه جنّیانْ او را كشتند؛ زیرا شبی در صحرا، ایستاده بول كرد. نیز دو بیت شعر در این باره نقل كرده اند كه گفته شده در شب قتل سعد، شنیده شد؛ ولی گوینده اش دیده نشد:

ما سَرور خزرج، سعد بن عباده، را كشتیم.

دو تیر به سوی او پرتاب كردیم و قلبش هدف قرار گرفت.

گروهی می گویند: امیر شام در آن زمان، كسی را در كمین او گمارد و چون شب هنگام به سوی صحرا بیرون آمد، دو تیر به سوی او پرتاب كرد و وی را كشت؛ زیرا از اطاعت خلیفه سر باز زده بود و برخی از متأخّران، در این باره چنین سروده اند:

می گویند جنّیان قلب سعد را شكافتند.

هان كه گاهی فرمانت را با نیرنگ، كامل می كنی!

و گناه سعد، این نبود كه ایستاده بول كرد؛

بلكه سعد، با ابو بكر بیعت نكرد.

و برخی جان ها بر از دست رفتن زندگی شكیبایند؛

امّا بر از دست دادن فرمانروایی نه.[6].

953. شرح نهج البلاغة:شیطانِ طاق[7] به كسی كه پرسیده بود «چه چیزی علی علیه السلام را از این كه با ابو بكر درباره خلافت درگیر شود، باز داشت؟»، گفت: ای پسر برادرم! ترسید كه جنّیان، او را بكشند.

من (ابن ابی الحدید ) اعتقاد ندارم كه جنّیان، سعد را كشته باشند و این شعر از آنان باشد. شك ندارم كه آدمیان، او را كشتند و این شعر هم شعر آدمیان است؛ امّا برایم ثابت نشد كه ابو بكر به خالد، [ چنین] فرمان داده است و بعید نمی دانم كه خالد، خودسرانه این كار را كرده باشد تا بدین وسیله ابو بكر را خشنود سازد و ساحت ابو بكر، از این، دور است. پس، گناهش بر گردن خالد است و ابو بكر، از این گناه، مبرّاست و این گونه كارها از خالد، بعید نیست.[8].

نكته

برخی متون تاریخی به این سو رفته اند كه مرگ سعد بن عباده را مرگی طبیعی نشان دهند و حتّی گفته اند كه سعد، از جمله كسانی بوده است كه در آغاز، با ابو بكر مخالفت كردند و سپس با وی بیعت نمودند؛ امّا دقّت در ماجرای سقیفه و دلالت آشكار متون گوناگون مربوط به این موضوع، هیچ تردیدی باقی نمی گذارد كه او هرگز بیعت نكرد و به دست دشمنان سیاسی اش ترور شد.

جایگاه سیاسی و اجتماعی سعد بن عباده و مخالفت جدّی او با خلافت سردمداران قدرت، انگیزه ای شد تا او را به آرامی و بدون ایجاد تنش در فضای جامعه، از صحنه سیاست برانند. سپس كشتنش را به گردن جنّیان انداختند تا مشكل سیاسی و اجتماعی پدید نیاید.

هر پژوهنده ای می تواند از خلال این تحلیل ساده، متّهم اصلی را در ترور سعد بن عباده بشناسد؛ چرا كه اگر هیچ متن تاریخی صریحی نیز بر درستی این نظر وجود نمی داشت، اشاره های نهفته در متون، برای اثبات آن، بسنده بود. حتّی از سخن مؤمن طاق فهمیده می شود كه كشته شدن سعد به دست دشمنان سیاسی اش، در آن روزگار، برای همگان، امری آشكار بوده است.









    1. أنساب الأشراف:272/2. نیز، ر.ك:سیر أعلام النبلاء:276/1، بحار الأنوار:367/28.
    2. أنساب الأشراف: 291/1. نیز، ر. ك:المصنّف فی الأحادیث و الآثار:20931/434/11.
    3. مروج الذهب:307/2.
    4. العقد الفرید: 273/3، نهج السعادة:272/5.
    5. الاحتجاج:36/180/1.
    6. شرح نهج البلاغة:111/10، الصراط المستقیم:109/3، الدرجات الرفیعة:334.
    7. منظور، مؤمنِ طاق یا همان محمّد بن علی بن نعمان احول است. (م)
    8. شرح نهج البلاغة:223/17.